عشق نشد
يكشنبه, ۲۵ خرداد ۱۳۹۳، ۰۱:۱۴ ب.ظ
سالیان دَر کوفتم عاقبت، دَر وا نشد
آن دِل مَغرورِ خامت، عاشق و شیدا نشد
کوچه ها گشتم پی اَت را یک به یک، امیدوار
حسرتا، حتی نشانی، از دلم پیدا نشد
خواب ها دیدم از وِصالت شب به شب، دیوانه وار
نیم تعبیری، عاقبت از آنهمه رویا نشد
گریه ها کردم شبانه، بی قرار و خسته دل
بغض سنگین گلویم، بی حضورت وا نشد
درد و دل کردم دمادم، با نسیم بوستان
بلبل عشقت دمی هم، همنشین ما نشد
روزها کردم نظر، رو به سوی جاده ها
مات تصویری ز رویت، بر دل رسوا نشد
گفته بودَش دوستی، روزگار درد آخر می شود
عمر این ساقی تمام و روزگارش، خوش نشد