دشت لبریز ز چشم غضب آلود حرامی
پر و سرریزِ سپاهی و سیاهی
و همه منتظر تشنه لبی دیگر
و دنبال سری دیگر
مشتاق تنی
دشت لبریز ز چشم غضب آلود حرامی
پر و سرریزِ سپاهی و سیاهی
و همه منتظر تشنه لبی دیگر
و دنبال سری دیگر
مشتاق تنی
نمی دانم
اینجا که ایستاده ام
تقدیر من است یا تقصیر من !
اما
وقتی یافته هایم را با باخته هایم مقایسه میکنم
می بینم
چون خدا را یافتم , هر چه باختم مهم نیست !
آموختم که تمام ماجراهای زندگی
فقط
قانون عشق بازی خدا با ماست
منبع: اینترنت
قایقت می شوم
بادبانم باش
بگذار هر چه حرف پشتمان می زنند
مردم
باد هوا شود
دورترمان کند
اینترنت
LOVE is like WAR
Easy to start......
Difficult to end......
Impossible to forget......
Reference:Internet
How can you "sm_le"
Without "I"
How can you be "f_ne"
Without "I"
How can you "w_sh"
Without "I"
How can you be "fr_end"
Without "I"
"I" am very important!
But this "I" can never achieve "s_ccess"
Without "U".
Reference:Internet
لبخند تو تمام تعادل شهر را بهم می ریزد،
تو بخند،
من شهر را دوباره می سازم.
Reference:Internet
دل غم دیده ی من تشنه ی خندیدن، خندیدن توست
روی تو آرزویم، آرزویم دیدن توست، دیدن توســــــــت
غم اَغیار مخور، تا نکنی ناشــــــــــــــــــــــــادم
سَر مَکش، تا نکشد سر به فلک فریادم، فریادم
فریــــــــــــادم
بعضی حرف ها را “نباید زد”
بعضی حرف ها را “نباید خورد”
بیچاره دل چه میکشد میان این “زد” و”خورد"
آدم های ساده........ساده هم عاشق می شوند.....
ساده صبوری می کنند......ساده عشق می ورزند.....
اما سخت دل می کنند....
و آن وقت که دل می کنند.....
جان می دهند....!!!!!
دست غارت از چه رو
آه ای لاله رو
بر جانم گشوده ای
از تو چه شد حاصلم
همین کز دلم
قرارم ربوده ای
کردی جفا دیگر مکن چشم عاشق را تر مکن
ای فارغ از حال من
چون یاد آورم
رو گرداندن تو را
ترسم آه سرد من
سوز درد من
گیرد دامن تو را
کردی جفا دیگر مکن چشم عاشق را تر مکن
شبی مجنون به لیلی گفت که ای محبوب بی همتا
تو را عاشق شود پیدا ولی مجنون نخواهد شد
ولی مجنون نخواهد شد
ولی مجنون نخواهد شد
ولی مجنون نخواهد شد
ای روی تو ماه عالم آرای همه وصل تو شب و روز تمنای همه
گر با دگران به ز منی وای به من ور با همه کس همچو منی وای همه
ابوسعید ابوالخیر
ای آرزوی گمشده مهمان کیستی درد منی بگو که درمان کیستی
دامان من ز اشک ندامت پرآتش است ای نو گل شکفته به دامان کیستی
من همنشین درد و غم و رنج و حسرتم ای آرزوی گمشده مهمان کیستی
ای آرزوی گمشده مهمان کیستی؟؟؟؟؟
عماد خراسانی
نگرفته هنوز برگ عیشی افسوس بهار من خزان شد
آن نیم نفس که با تو بودم سرمایه ی عمر جاودان شد
من عاشقانه دوستش دارم
و او عاقلانه طردم می کند
منطق او،
حتی از حماقت من هم احمقانه تر است
Refrence:Internet