best

دلنوشته (نوشته های دل از دل)

best

دلنوشته (نوشته های دل از دل)

مشخصات بلاگ
best

دوستی گفت: من مسئول آنچه می‌گویم هستم نه آنچه شما برداشت می‌کنید!
و من می‌گویم:
خدا را شکر که اینها فقط نوشته‌اند!
[نه خاطره!]
بدانید،
الفاظ از آنچه بر مانیتور شما نقش بسته دروغترند!

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب

۳۲ مطلب در آذر ۱۳۹۳ ثبت شده است

وسعت عشق مرا باید از نگاهم بخوانی؛

حرارت عشق مرا باید از دستانم لمس کنی؛ 

و بی قراری مرا باید در صدای قلبم جست و جو کنی؛

 

زبان کلمات از بیان عشق ناتوان است!

تویی که خود مرا عاشق کردی؛

خودت بیا و ببین.

 

 

خودت بیا و هرچه شعر و جمله راجع به تو می گویند بشنو!

 

من تنها می توانم بنویسم :

دوستت دارم.

 

فقط بیا!

+

دلِ شکسته،
یعنی: 
دلی که شکسته!


دنبالِ مفهوم نباش؛
دلِ شکسته، درد دارد، غم دارد، غصه دارد!
مفهوم ندارد.

 

می دونی، خسته یعنی چی؟

خسته یعنی دلت بخواد؛ 

ولی بگی نه!

 

 

از خودم دلگیرم!

خدا، اینهمه سریع پاسخ اعتمادم را می دهد؛

و من اینهمه غافلم.

یا معنیِ گدار را نمی دانی؛

یا عشق را!

چطور بی گدار، به آب نزنم؟

 

داشتن یه عالم ستاره،
شاید! آسمون تاریک دلت رو خوشگل کنه!
ولی هیچ وقت، برات 
گرم یا روشنش نمی کنه.

زندگی:
رقص، رویِ
مرزِ نازکِ رویا و واقعیت است!

 

چشمانت را ببند و با آهنگ من،

همراه شو.

 

 

خاک! بر سرت، ای چرخ؛

عاشق و معشوق را،

بهم رساندی!

ولی یکی بر خاک و دیگری در خاک.

 

 

گاهی غزل

به سبک اصفهانی

:)

+

تا حالا شده، به یه منبع نور قوی نگاه کنی؟

بعدش، سرت رو به هرطرف به چرخونی؛

یا نه، اصلاً چشمات رو ببندی؛

بازم تصویر اون میاد جلوی چشمت!

 

از وقتی تو رو دیدم؛

چقدر دنیا و آدماش خوشگل شدن.

عشق! یعنی اینکه اینقدر ساکت باشی؛

که فکر کنه نبودی!

:(

کوچیکتر که بودم؛

فکر می کردم معجزه،

همراه یه صدای بلند و نور زیاد وقتی زمین می لرزه اتفاق میوفته؛

الان دیدم نه! خیلی آروم و شیرینه!

 

لبخند تو،

بزرگترین معجزه ی عالمه.

اگرچه خوشبختی، برای همه ی عالم هفت حرف دارد؛

ولی برای من، فقط دو حرف دارد!

تو

جالب است!
خود آگاهم،  نا آگاه
و نا خود آگاهم، آگاه است به تو؛
برای همین رویاهام پر از تو و زندگیم خالی از توست.

 

تا حالا دیدین بعضی چیزا مُسریه!
مثل: خنده،
خمیازه.


وقتی عاشق میشی؛
بدنت حساس میشه!
حساس میشه به بدن یکی دیگه،
اگه درد داشته باشه؛
دردش رو تو قلبت حس می کنی!
حتی اگه کنارش نباشی!
حتی اگه بهت نگه!!

عزیزم از بس خوبی نمی گی چقدر درد داری؛
ولی من همش رو حس می کنم.

فردا تک تک ثانیه ها،
پوتین می شوند و
رژه می روند؛
روی اعصابم!


از الان صدای: 
"گروهان به جای خود" ـَش را می شنوم.


نگارا،
دلتنگت می شوم؛
تو که اینهمه بی وفا نبودی!

 

چقدر مرز باریکی دارد؛
خوشبختی!


چه محدوده ی تنگی،
آغوشت را که باز می کنی؛
دستت از محدوده خارج می شود!


دلبندم،
من طاقت اینهمه سکوت را ندارم.

همیشه سکوت،

نشانه عصبانیت و دلخوری و دلتنگی و غم نیست!

 

گاهی سکوت یعنی:

آرامش،

یعنی: خوشبختی!

 

یعنی:

بشینی و لذت ببری از اتفاق های خوب زندگیت؛

گوش جان بسپاری به ندای بهشتی،

که تو را می خواند:

عشق، برای توست و من عاشق توام!

طول شبها می تونه با هم برابر باشه؛
ولی عرضشون نه!


شاید یه شب واست، به اندازه یه سال، عرض داشته باشه!
شاید یه شب هزار ماه عرض داشته باشه!
شاید یه شب به تموم زندگیت بیارزه!
شب هایی که با تو هستم اینجوریند.
مثل امشب.


تو قدرِ منی؛
من قَدرت رو می دونم.

هنوز گیجم،

نمی دانم؛

اتفاقی،   در دلم افتاده است!

یا، نه، واقعاً

اتفاقی در دلم افتاده است!!

فکر کنم جنس خنده هات،
پنبه ایه!
آخه هر موقعه، گوشم پر میشه از خنده هات؛
دیگه صدای هیچکدوم از دردهام رو نمی شنوم!

تا حالا شده وقتی خوابی به یه آرزوی محالت برسی؟
دوست داری تمام دنیا رو بدی، ولی واقعی باشه!

خواب نباشه!

اونجوری ازت می خوام پیشم بمونی!

اگر رنگین کمان لبخند خدا باشد؛

پس خدا از اون بالا داره بر عکس نگاهمون می کنه!

 

چه جوری میشه اوج عصبانیت رو نشون داد؟

با داد زدن؟!

با دعوا!؟

با فریاد کشیدن؟

نه!!

به نظرم اوجش اونجاست؛

که خسته و بی رمق یه گوشه کز کنی

و فقط ساکت باشی.

چه خوب بهانه ایست،

حساسیتِ فصلی!

+ +

 

دوستت دارم؛

ساده تر از لبخندِ کودکی روستایی!

+

گاهی متال!

+

زیاد غصه نمی خورم؛

اگر تو هم بروی!

شاید تنها، کمی دق کردم.

+ +

تو اهل کدام قبیله ای؟

که نیامده، قبله ی من شده ای!

+

دلم مانند کودکان بهانه ی تو را می گیرد؛

بیا و حرف راست را، از بچه بشنو!

پاییز،
که بوی دلتنگی نمی دهد؛
بوی غم هم نمی دهد،
اصلاً تنهایی ندارد که!


اشکال از من است!
اشتباهی هوس سبز شدن کرده ام.