ما را حقّى است،
اگر به ما داده شود؛
و گرنه، بر پشت شتران سوار شویم؛
و براى گرفتن آن برانیم؛
هر چند، شب رُوى به طول انجامد!
نهج البلاغه
ما را حقّى است،
اگر به ما داده شود؛
و گرنه، بر پشت شتران سوار شویم؛
و براى گرفتن آن برانیم؛
هر چند، شب رُوى به طول انجامد!
نهج البلاغه
از لغزش جوانمردان در گذرید،
زیرا جوانمرد نمىلغزد، جز آن که دست خدا او را بلند مرتبه مىسازد.
نهج البلاغه
ترس با نا امیدى،
و شرم با محرومیت همراه است،
و فرصتها چون ابرها مىگذرند،
پس فرصتهاى نیک را غنیمت شمارید.
نهج البلاغه
(از امام پرسیدند که رسول خدا (ص) فرمود: موها را رنگ کنید و خود را شبیه یهود نسازید یعنى چه؟ فرمود) پیامبر (ص) این سخن را در روزگارى فرمود که پیروان اسلام اندک بودند، اما امروز که اسلام گسترش یافته، و نظام اسلامى استوار شده، هرکس آن چه را دوست دارد انجام دهد.
نهج البلاغه
ناتوانترینِ مردم کسى است که در دوستیابى ناتوان است،
و از او ناتوانتر آنکه دوستان خود را از دست بدهد.
نهج البلاغه
با مردم آن گونه معاشرت کنید،
که اگر مردید، بر شما اشک ریزند،
و اگر زنده ماندید، با اشتیاق سوى شما آیند.
نهج البلاغه
چون دنیا به کسى روى آورد،
نیکىهاى دیگران را به او عاریت دهد،
و چون از او روى برگرداند خوبیهاى او را نیز بربایند.
نهج البلاغه
از ویژگىهاى انسان که در شگفتى میمانید:
با پارهاى "چربی" مىنگرد!
و با "گوشت" سخن مىگوید!
و با "استخوان" مىشنـــــود!
و از "شکافى" نَفس مىکشد!
نهج البلاغه
صدقه دادن دارویى ثمربخش است،
و کردار بندگان در دنیا،
فردا در پیش روى آنان جلوهگر است.
نهج البلاغه
سینه خردمند صندوق راز اوست!
و خوشرویى وسیله دوستیابى،
و شکیبایى، گورستان پوشاننده عیبهاست.
نهج البلاغه
دانـــش، میراثى گرانبها
و آدابـــــ ، زیورهاى همیشه تازه
و اندیشه ، آیینهاى شفاف است.
نهج البلاغه
ناتوانــــــی، آفـــــــت
و شکیبایـــــی، شجاعت
و نخواستــــن، ثـــروت
و پرهیزگاری، سپر نگهدارنده
و رضایـــــت، همنشین نیکو است.
نهج البلاغه
بخل ننگ و ترس نقصان است .
و تهیدستى، مردِ زیرک را در برهان کُند مىسازد؛
و انسانِ تهیدست در شهر خویش، نیز بیگانه است!
نهج البلاغه
آنکه طمـــــــــــــع را شعار خود گرداند،
خود را خـــــُــــرد نماید؛
و آنکه راز سختـــی خود بر هرکس گشود،
خود را خــــــــوار نمود؛
و آنکه زبانش را بر خود فرمانروا ساخت،
خود را از بها بیانداخت!
نهج البلاغه