عشق، صیدیست که تیرت، به خطا هم برود!
لذتش؛ کنج دلت، تا به ابد خواهد ماند.
شیخ مصلح الدین محمد
عشق، صیدیست که تیرت، به خطا هم برود!
لذتش؛ کنج دلت، تا به ابد خواهد ماند.
شیخ مصلح الدین محمد
بر فرض مثال هم، که مثالـت بزنم
با نیت تـــــــو، قرعه به فالت بزنم
شاید بشود، رخصت آن که یک دم
تا از ته دل، بوسه به خالـــت بزنم
پنجره عاشق و زیباســـت اگر، تو در آن باشی
چشم مخصوص تماشاست اگر، تو در آن باشی
از قنـــــــــوت سجدههای هر شبــــــــت فهمیدم
عشـــق راهی به خداســت اگر، تو در آن باشی
صفائی بود دیشب با خیالــــت خلوت ما را
ولی من باز پنهانی ترا هم آرزو کـــــــردم
ملول از نالهٔ بلبل مباش ای باغبـــــان رفتم
بگذار روان شود!
بگذار در تو ریشه بدواند؛
بگذار آهسته آهسته غرق شوی،
بگذار نم نمش صورتت را بشوید!
بگذار جاری شود،
اگر نه جمع میشود؛ سنگ میشود!
درد میشود.
از "دالِ" دل نوشتم و بی دل شـــــــــدم، همی
"واوِ" وقوعِ عشقـــــــــــی که آتش زدم، همی
من آینده و اتفاقهایش را در رویاهای کودکیم دیدم!
اما چه سود، که این رویاها در بزرگسالی به سراغم آمدند.
بهم میگفت شما دیونهاید!
تَوَهم دارید؛
کله ملق می زنید،
گرسنگی به خودتون میدید،
دور سنگا میچرخید،
منم لبخند میزدم.
برای بعضیها فقط میشه آرزوی رستگاری کرد، دیگه توضیح دادن فایده نداره!
وسعت عشق مرا باید از نگاهم بخوانی؛
حرارت عشق مرا باید از دستانم لمس کنی؛
و بی قراری مرا باید در صدای قلبم جست و جو کنی؛
زبان کلمات از بیان عشق ناتوان است!
تویی که خود مرا عاشق کردی؛
خودت بیا و ببین.
خودت بیا و هرچه شعر و جمله راجع به تو می گویند بشنو!
من تنها می توانم بنویسم :
دوستت دارم.
دلِ شکسته،
یعنی:
دلی که شکسته!
دنبالِ مفهوم نباش؛
دلِ شکسته، درد دارد، غم دارد، غصه دارد!
مفهوم ندارد.
داشتن یه عالم ستاره،
شاید! آسمون تاریک دلت رو خوشگل کنه!
ولی هیچ وقت، برات گرم یا روشنش نمی کنه.
تا حالا شده، به یه منبع نور قوی نگاه کنی؟
بعدش، سرت رو به هرطرف به چرخونی؛
یا نه، اصلاً چشمات رو ببندی؛
بازم تصویر اون میاد جلوی چشمت!
از وقتی تو رو دیدم؛
چقدر دنیا و آدماش خوشگل شدن.
کوچیکتر که بودم؛
فکر می کردم معجزه،
همراه یه صدای بلند و نور زیاد وقتی زمین می لرزه اتفاق میوفته؛
الان دیدم نه! خیلی آروم و شیرینه!
لبخند تو،
بزرگترین معجزه ی عالمه.
تا حالا دیدین بعضی چیزا مُسریه!
مثل: خنده،
خمیازه.
وقتی عاشق میشی؛
بدنت حساس میشه!
حساس میشه به بدن یکی دیگه،
اگه درد داشته باشه؛
دردش رو تو قلبت حس می کنی!
حتی اگه کنارش نباشی!
حتی اگه بهت نگه!!
عزیزم از بس خوبی نمی گی چقدر درد داری؛
ولی من همش رو حس می کنم.
فردا تک تک ثانیه ها،
پوتین می شوند و
رژه می روند؛
روی اعصابم!
از الان صدای:
"گروهان به جای خود" ـَش را می شنوم.
نگارا،
دلتنگت می شوم؛
تو که اینهمه بی وفا نبودی!
همیشه سکوت،
نشانه عصبانیت و دلخوری و دلتنگی و غم نیست!
گاهی سکوت یعنی:
آرامش،
یعنی: خوشبختی!
یعنی:
بشینی و لذت ببری از اتفاق های خوب زندگیت؛
گوش جان بسپاری به ندای بهشتی،
که تو را می خواند:
عشق، برای توست و من عاشق توام!
طول شبها می تونه با هم برابر باشه؛
ولی عرضشون نه!
شاید یه شب واست، به اندازه یه سال، عرض داشته باشه!
شاید یه شب هزار ماه عرض داشته باشه!
شاید یه شب به تموم زندگیت بیارزه!
شب هایی که با تو هستم اینجوریند.
مثل امشب.
تو قدرِ منی؛
من قَدرت رو می دونم.
اگر عشق وجود داشته باشد؟!
و عاشق و معشوق؟!
شما و ارباب هستید؛
و بعد آن همه لقلقه ی زبان است و بس!
عشق در نگاه تو معنی می شود؛
در فداکاریت،
در امانت داریت،
در شیر پسران قهرمانت.
به زیر هجمه اندوه و غم، جان و دل فدا کــــــــــــــــــــــــردی
مثال اکبر و اصغر، ولی بیمار در بستر، جان فدا کـــــــــــردی
اگر عباس یک جان و دو دست و یک ســــــــــــــــــرش را داد
تو پای عشق خود حیدر، تمام عمر، جانـت را فدا کــــــــــردی
اگر کرب و بلا یک روز بود، در آن صــــــــــــــــــــــــــــحرا
تمام عمر خود را، به پای ظهر عاشورا، فدا کــــــــــــــــــردی
تمام لشکرِ جانان، فقط یک بار جــــــــــــــــــــــــــــــــان دادند
بمیرم بر غمت مولا، که تو هر لحظه، صد جانت را فدا کردی
درد دل های عاشقانه اش را بخوانید؛
عاشق است!
لینک وبلاگ به درخواست نویسنده (جواد آقا) حذف شد!
گذشتن گاهی معنی رفتن و رها کردن
و گاهی معنی بخشیدن می دهد.
من از تو گذشتم؛
به همان سادگی که تو از من گذشتی!
در دیر زمانی نه چنان دور و نه نزدیک
در شام غریبی که سپید بود و نه تاریـک
آمـد یـکی شــب زده ی مـست به شــعرم
کرد آه و فغان از دل سرگشته به تفکیک
باور می کنی؟
اگر بگویم دلم برایت تنگ شده.
نه، تو حقایق را هم انکار کردی!
چه برسد به این دروغ ها.
حَق با مُعلمَم بود:
توقع زیاد باعث دلخوری می شَود؛
شاید توقع یک لبخند هم از تو زیاد است.