شکر
اما !
یکی دیگه بهم گفت:
من قبول دارم ؛
تو هم قبول کن!
بعضی وقتا تخیلی میشیم،
بعضی حرفا رو نمیتونم باور کنم!
یعنی چی با دو رکعت نماز،
با یه قطره "اشک"،
اینهمه پاداش!
گفت: قبول کن،
بعضی حرفاتون تَوَهمه!
گفتم:
یه پدر رو تصور کن؛
با تمام امکاناتی که در اختیارشه،
عاشق فرزندش هم هست،
تعجب می کنی؟
بگه اگه بابایی رو بوس کنی،
تمام خوراکیهای تو یخچال مال تو،
اگه بابایی رو ناز کنی،
تمام ثروتم مال تو،
اگه بچه خوبی باشی،
عروسک خوشگله رو برات میخرم.
بعضی وقتها،
دنبال بهونه میگردیم!
تا به اونی که دوستش داریم،
محبت کنیم.
بعضی وقتها با پاداش دادن!
عزیزامون رو تربیت میکنیم.
باید این بهونهها رو به خدا داد!
به قول اون بزرگ که می گفت:
کی گفته بهشت را به بها دهند نه بهانه؟
خدا اینقدر مهربونه که بهشت رو به بهانه میده!
اصلاً اگه قرار بود؛
زندگی جاویدان آخرت رو با اعمال خودمون بدست بیاریم!
چقدرش حاصل میشد؟
همون فرزند رو تصور کنید،
در خرسالی!
با توان بچگیش؛
چقدر میتونه کارکنه؟
تا به اندازه غذایی که میخوره،
پول پرداخت کنه به پدرش!
"از دست و زبان که برآید، کز عهده شکرش به در آید"