از لغزش جوانمردان در گذرید،
زیرا جوانمرد نمىلغزد، جز آن که دست خدا او را بلند مرتبه مىسازد.
نهج البلاغه
از لغزش جوانمردان در گذرید،
زیرا جوانمرد نمىلغزد، جز آن که دست خدا او را بلند مرتبه مىسازد.
نهج البلاغه
از پشت سر چشمانم را گرفته بود تا حدس بزنم، کیست؛
خدایا میشود تا ابد دستانش را بر ندارد،
خستهام از دیدن جهانی که تو را ندارد!
بهم میگفت شما دیونهاید!
تَوَهم دارید؛
کله ملق می زنید،
گرسنگی به خودتون میدید،
دور سنگا میچرخید،
منم لبخند میزدم.
برای بعضیها فقط میشه آرزوی رستگاری کرد، دیگه توضیح دادن فایده نداره!
یه حسی هست که
نه دلت می خواد بخندی، نه حرف بزنی، نه تو صورت کسی نگاه کنی
اصلا دوست داری با همه دعوا کنی
سرت سنگینه، گوشات پره، دل باد کرده، قیافه ات مرده است (لب ها صاف چشما باز پر از بی حسی)
"درگیری" به معنای واقعی کلمه
ولی تهش اینه که این فقط یه حسه
"حس"
راحته میشه ازش رد شد اگه خودت بخوای
هر موقع تو موقعیت بزرگترین اشتباه قرار گرفتی،
راه درست همون نزدیکی هاست؛
فقط باید یه چیزایی رو مثل خجالت بذاری کنار
و فقط بگی نه.
بلبلی دارم محبوس در قفس
و از ابتدا تنها
ولی از عشق می خواند!
به گمانم با خدای خویش عشق بازی می کند.
و یا شاید
عشق هم غریزیست!
آیا خداوند برای عاشقش کافی نیست؟
زمر 36