رد پایم را پاک کردی؛
با اشکهایت چه میکنی.
زمستان آرام در گوش آسمان میگفت!
می شود؛ آتش گرفت، در سوز سرمای زمستان!
وقتی که چشمانت هیزم عشقم باشد.
بهار می شود! سیاهیِ زمستان؛
وقتی لبخند میزنی.
می گویند با یک گل بهار نمی شود!
زمانی رسید که مردم بهار را فراموش کردند.
اسیر در چنگالِ برف و زمستان؛
قلبهایشان یخ زده بود.