چای عشق
این شعر را تحت تاثیر "چای دغدغه عاشقانه خوبی ست
برای با تو نشستن ..." سروده ابوالحسن پناهی سرودم.
تقدیم به عاشقان
کجایی شعلههای آتش گرم اهورایــــــــــــــــــــــــــــی
به یادت چای می نوشم، به تنهایــــــــــــــــــــــــــــــی
دلم هر لحظه تنگ قند لبهات است، شیریـــــــــــن لب
چه بد تلخ است این قندان، به تنهایــــــــــــــــــــــــــی
من و قندان و چای داغ و یادت، این همه تنهـــــــــــا
تو آنجایی و من اینجا در این زندان، به تنهایــــــــــی
تو شیرینی شبیه شوکران در کام، شیرینـــــــــــــــــم
شبیه هر شبم زهر است این چایی، به تنهایــــــــــــی
بگو با من نگار من چگونه سر کنـــــــــــــــم، با این
شرار آتش عشقت که سوزاندم، به تنهایـــــــــــــــــی
سرت گرم و دلت گرم و خیالت تخت، بــــــی غیرت
تصور کن که خوابم می برد به روی تخت، تنهایــــی
نمیدانم تو گرم شادی و شور کدام عشقی، بی وجدان
ولی اینجا بدون تو فقط گرم است، این چایــــــــــــــی
تصور می کنم هرشب کنار من، تو اینجایـــــــــــــــی
تصور می کنم اما، مرتب چای می نوشم به تنهایــــی
- ۹۳/۰۳/۰۲