حرف دل
پنجشنبه, ۱۲ مرداد ۱۳۹۱، ۰۵:۳۸ ب.ظ
تو را نادیدن ما غم نباشد
که در خِیلَت بِه از ما کَم نباشد
من از دست تو در عالم نِهَم روی
ولیکن چون تو در عالم نباشد
من اول روز دانستم که این عهد
که با من می کنی محکم نباش
که دانستم که هرگز سازگاری
پری را با بنی آدم نباشد
من از دست کمان داران ابرو
نمی آرم گذرکردن به هرسو
بهشت است آن که من دیدم نه رخسار
کمند است آن که وی دارد نه گیسو
بیا تا جان شیرین در تو ریزم
که بُخل و دوستی با هم نباشد
نخواهم بی تو یکدم زندگانی
که طی عشق بی همدم نباشد
سعدی
- ۹۱/۰۵/۱۲