من خودم را ترک کردهام،
اما جــــای دوری نرفتهام!
+
صد بار راجع به حساسیتم گفته بودم؛
باز عطر خارجی زدی!
مگر نمیدانی:
اشکم در میآید وقتی میخواهی بروی!
دوباره دستانم را گره میزنم، دور سَرم؛
این سَر دَردها کوچکترین دَردِ سَر رفتن توست!
وقتی مقصد یکیست!
ترجیح میدهم، از میانه بروم و فراموش شوم؛
تا بمانم و نتوانم فراموش کنم.
زیاد غصه نمی خورم؛
اگر تو هم بروی!
شاید تنها، کمی دق کردم.
+ +