بالای سرم نشسته بود؛
آروم قرآن پچ پچ میکرد!
چشام رو باز کردم،
گفتم: مهلقا چرا آروم میخونی؟
گفت: میخواستم از خواب نیوفتی.
و من هنوز خوابم!
بالای سرم نشسته بود؛
آروم قرآن پچ پچ میکرد!
چشام رو باز کردم،
گفتم: مهلقا چرا آروم میخونی؟
گفت: میخواستم از خواب نیوفتی.
و من هنوز خوابم!
تا حالا شده وقتی خوابی به یه آرزوی محالت برسی؟
دوست داری تمام دنیا رو بدی، ولی واقعی باشه!
خواب نباشه!
اونجوری ازت می خوام پیشم بمونی!