من هنوز گیج آن انفجارم،
نه صدایی میشنوم؛
نه زمین را زیر پایم حس میکنم.
امان از وقتی که بغضی میشکند!
من هنوز گیج آن انفجارم،
نه صدایی میشنوم؛
نه زمین را زیر پایم حس میکنم.
امان از وقتی که بغضی میشکند!
"دلتنگی" رو اگه فریاد بزنی "رسوایی" و
اگه تو دلت نگه داری "بغض" میشه
میدونم
آخرش بغض دلتنگی تو رسوایم می کند.