بی انصافیست؛ وقتی چشم باز کنی ببینی،
همه آنچه اتفاق افتاده رویا بوده!
هنوز گیجم،
نمی دانم؛
اتفاقی، در دلم افتاده است!
یا، نه، واقعاً
اتفاقی در دلم افتاده است!!
چنان سرم داغ و
اتفاقات تب دار است؛
که می خواهم مثل کبک سر در برف بکنم!
که نه تو را ببینم نه با تو را!