عاشقــــــــی دردسری بود نمی دانستیم
حاصلش خون جگری بود نمی دانستیم
پر گرفتیم ولی باز به دام افتادیــــــــــم
شرط بی بال و پری بود نمی دانستیــم
آسمان از تو خبر داشت ولی ما از تــو
سهممان بی خبری بود نمی دانستیـــــم
آب و جاروی در خانه ی ما شاهد بود
از تو بر ما گذری بود نمی دانستیــــم
این همه چشم به راهی نگرانم کــــرده
عاشقــــــی دردسری بود نمی دانستیم
صابر خراسانی