کفشات رو کشف کن، ولی کشفِ کفش نکن!
چون پا برهنه نمیشه زیاد دووم آورد.
عاشقــــــــی دردسری بود نمی دانستیم
حاصلش خون جگری بود نمی دانستیم
پر گرفتیم ولی باز به دام افتادیــــــــــم
شرط بی بال و پری بود نمی دانستیــم
آسمان از تو خبر داشت ولی ما از تــو
سهممان بی خبری بود نمی دانستیـــــم
آب و جاروی در خانه ی ما شاهد بود
از تو بر ما گذری بود نمی دانستیــــم
این همه چشم به راهی نگرانم کــــرده
عاشقــــــی دردسری بود نمی دانستیم
صابر خراسانی
عشق، صیدیست که تیرت، به خطا هم برود!
لذتش؛ کنج دلت، تا به ابد خواهد ماند.
شیخ مصلح الدین محمد
دشت لبریز ز چشم غضب آلود حرامی
پر و سرریزِ سپاهی و سیاهی
و همه منتظر تشنه لبی دیگر
و دنبال سری دیگر
مشتاق تنی
ما را حقّى است،
اگر به ما داده شود؛
و گرنه، بر پشت شتران سوار شویم؛
و براى گرفتن آن برانیم؛
هر چند، شب رُوى به طول انجامد!
نهج البلاغه
پُر کارترین بــــــــهار، تقدیم تو باد
سیمـــــایِ خوش دُلار، تقدیم تو باد
گویند که اَندکیست، سَهم پیمانکـــار
آن اَندکِ کم، هزار بار تقدیم تو باد
از لغزش جوانمردان در گذرید،
زیرا جوانمرد نمىلغزد، جز آن که دست خدا او را بلند مرتبه مىسازد.
نهج البلاغه
بر فرض مثال هم، که مثالـت بزنم
با نیت تـــــــو، قرعه به فالت بزنم
شاید بشود، رخصت آن که یک دم
تا از ته دل، بوسه به خالـــت بزنم