best

دلنوشته (نوشته های دل از دل)

best

دلنوشته (نوشته های دل از دل)

مشخصات بلاگ
best

دوستی گفت: من مسئول آنچه می‌گویم هستم نه آنچه شما برداشت می‌کنید!
و من می‌گویم:
خدا را شکر که اینها فقط نوشته‌اند!
[نه خاطره!]
بدانید،
الفاظ از آنچه بر مانیتور شما نقش بسته دروغترند!

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب

۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شهید» ثبت شده است

 

سلام بر ابراهیم [ آن بنده مخلص و پاک باد.]

+ +

 

می گویند نزدیک ظهر بود که عاشورا، عاشورا شد.

 می گویند مولا دستانش می لرزید.

می گویند صدایش سنگین بغضی عمیق بود.

می گویند دست به کمر راه می رفت.

می گویند اصلاً همان روز پیر شد.

می گویند اینها همه از وقتی شروع شد که، 

تو رفتی!

 

می گویند و چقدر شنیدنش سخت است؛

وای به حال پدری که دید.

 

 

آخرین چراغِ هدایت در ظلماتِ ظهرِ عاشورا

چگونه قصه اَت را بگویم که روضه نشود!؟

 

گفتمش قحطی آب اسـت نرو

                                  دلم اندر تب و تاب اســت نرو

به زیر هجمه اندوه و غم، جان و دل فدا کــــــــــــــــــــــــردی
مثال اکبر و اصغر، ولی بیمار در بستر، جان فدا کـــــــــــردی

اگر عباس یک جان و دو دست و یک ســــــــــــــــــرش را داد
تو پای عشق خود حیدر، تمام عمر، جانـت را فدا کــــــــــردی

اگر کرب و بلا یک روز بود، در آن صــــــــــــــــــــــــــــحرا
تمام عمر خود را، به پای ظهر عاشورا، فدا کــــــــــــــــــردی

تمام لشکرِ جانان، فقط یک بار جــــــــــــــــــــــــــــــــان دادند
بمیرم بر غمت مولا، که تو هر لحظه، صد جانت را فدا کردی

فدای قدمت شبیر،

کاش، تنها در دیده ی من، منزل می گرفتی؛

تو را چه، به صحرای اندوه و گرفتاری

باید، بیابان را، بر آنان، ترجیح دهی؛

وقتی دل و دیده ی ما آلوده است!

باید سر مسلم را ببرند!

قومی که تسلیم اسلام نیستند و

چیزی از مسلمانی سرشان نمی شود.