best

دلنوشته (نوشته های دل از دل)

best

دلنوشته (نوشته های دل از دل)

مشخصات بلاگ
best

دوستی گفت: من مسئول آنچه می‌گویم هستم نه آنچه شما برداشت می‌کنید!
و من می‌گویم:
خدا را شکر که اینها فقط نوشته‌اند!
[نه خاطره!]
بدانید،
الفاظ از آنچه بر مانیتور شما نقش بسته دروغترند!

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب

۱۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «درد» ثبت شده است

بگذار روان شود!

بگذار در تو ریشه بدواند؛

بگذار آهسته آهسته غرق شوی،

بگذار نم نمش صورتت را بشوید!

بگذار جاری شود،

اگر نه جمع می‌شود؛ سنگ می‌شود!

درد می‌شود.

 

دوباره دستانم را گره می‌زنم، دور سَرم؛

این سَر دَردها کوچکترین دَردِ سَر رفتن توست!

دلِ شکسته،
یعنی: 
دلی که شکسته!


دنبالِ مفهوم نباش؛
دلِ شکسته، درد دارد، غم دارد، غصه دارد!
مفهوم ندارد.

 

تا حالا دیدین بعضی چیزا مُسریه!
مثل: خنده،
خمیازه.


وقتی عاشق میشی؛
بدنت حساس میشه!
حساس میشه به بدن یکی دیگه،
اگه درد داشته باشه؛
دردش رو تو قلبت حس می کنی!
حتی اگه کنارش نباشی!
حتی اگه بهت نگه!!

عزیزم از بس خوبی نمی گی چقدر درد داری؛
ولی من همش رو حس می کنم.

فکر کنم جنس خنده هات،
پنبه ایه!
آخه هر موقعه، گوشم پر میشه از خنده هات؛
دیگه صدای هیچکدوم از دردهام رو نمی شنوم!

گاهی درد را هر چقدرهم، توضیح بدهی متوجه نمی شوند؛

فقط باید مهمانشان کنی به درد!

مهمانتان می کنم به درد از نگاه یک درد کشیده.

 

چنان سرم داغ و

اتفاقات تب دار است؛

که می خواهم مثل کبک سر در برف بکنم!

که نه تو را ببینم نه با تو را!

 

 

به گمانم،

گره ها هم، مثل من، تو را گم کرده اند؛

که اینطور از درد به خودشان پیچیده اند.

 

 

زَعفِران هَم، چای یادَت را شیرین نِمی کُنَد؛

 

هَمچِنان لَب سوز و دَرد پهلوست!

 

 

فرمان نَبُرد و به اینجا هبوط کرد

 

دَرد اَست به خاطر سیبی سقوط کرد

 

اِمروز دَردِ دِگَری دارَد اِین دِلم

 

ایران، طَیاره اَش دوباره سقوط کرد

 

روحشان شاد و غریق رحمت

 

کودکی خردسال می شناسم


که سنش به اندازه فاصله بینمان است


نه پای آمدن دارد


نه توان ماندن


و تنها


یک کار را خوب بلد است


دلتنگی


هرگاه دلتنگ می شود


بهانه تو را میگیرد


و دردناکتر اینکه


من


نه توان به دوش کشیدنش را دارم


نه یارای تن دادن به خواسته های کودکانه اش


این وسط زندگی


جاده ای ست که مرا می خواند

 

و فقط یک اتنخاب باقی می ماند

 

رفــــــــــــتن

 

 

 

تحت تاثیر "باران که می بارد جدایی درد دارد" سروده مجتبی شریف

 

باران هوایی اَز دِل پُر دَرد دارد

 

دیر آشنا آری جُدایی دَرد دارد

 

آواز را بُردم زِ یاد وقتی که رفتی

 

تکرار آواز، دَر جدایی درد دارد

 

بال و پَرم دادی و یکباره رفتی

 

پرواز هم بی تو، تنهایی درد دارد

 

من گیج و مَدهوشم چِرا یکباره رفتی

 

این گیج مدهوش سینه ای پُر درد دارد

 

آموختی، رفتی، گذشتی از بی قرارت

 

این دِل اُمید وَصل یک نامرد دارد